غضب بسیار. خشم سخت. نابردباری: مکن تیزمغزی و آتش سری نه زینسان بود مهتر لشکری. فردوسی. بگودرز فرمود پس شهریار (کیخسرو) که رفتی کمربستۀ کارزار چو لشکر سوی مرز توران بری مکن تیز دل را به آتش سری. فردوسی
غضب بسیار. خشم سخت. نابردباری: مکن تیزمغزی و آتش سری نه زینسان بود مهتر لشکری. فردوسی. بگودرز فرمود پس شهریار (کیخسرو) که رفتی کمربستۀ کارزار چو لشکر سوی مرز توران بری مکن تیز دل را به آتش سری. فردوسی
در اصطلاح فیزیک، عمل دستگاه متراکم کننده گاز بنزین و بخار موتور. (فرهنگ فارسی معین) ، در اتومبیل به بخاری که از لولۀ اگزوز خارج می شود اطلاق می گردد. (فرهنگ فارسی معین) ، تربند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پارچه ای آغشته به آب گرم یا سرد که بر روی عضوی از بدن گذارند (مثلاً در سلمانیها پس از تراشیدن صورت یا جهت مداوای عضوی). (فرهنگ فارسی معین)
در اصطلاح فیزیک، عمل دستگاه متراکم کننده گاز بنزین و بخار موتور. (فرهنگ فارسی معین) ، در اتومبیل به بخاری که از لولۀ اگزوز خارج می شود اطلاق می گردد. (فرهنگ فارسی معین) ، تربند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پارچه ای آغشته به آب گرم یا سرد که بر روی عضوی از بدن گذارند (مثلاً در سلمانیها پس از تراشیدن صورت یا جهت مداوای عضوی). (فرهنگ فارسی معین)